جزم و جمود در تاریخ اسلام
رضا عارف
در باب جزم و جمود اگر بخواهیم با نگاهی تاریخی بنگریم باید بگوییم تاریخ اسلام شاهد دو جریان نادرست و متقابل بودهاست:
1. یکی جریان افراطی یعنی دخل و تصرفهای بیجا در دستورهای دینی به واسطه یک خیالات و یک ملاحظات کوچک که میتوان آن را جهالت خواند.
2. جریان دیگر جزم و جمود بیجائی است که برخلاف اسلام است. این جمودها از ناحیه دوستان محتاط بوده است ولی احتیاطهائی که صددرصد برضرر اسلام تمام شده است .
البته یک جریان معتدل هم همیشه وجود داشته است اما برای اینکه جریان معتدل را بشناسیم. باید نخست این دو جریان افراطی و تفریطی درست شناختهشود. (رک: مطهری، 1373، ج 1: ص86)
در تاریخ اسلام دو گروه تأثیرگزار دچار جزم و جمود بودند یکی اخباریون و دیگری خوارج.
برخی معتقدند فکر اخباریگری، در میان مشرق زمین مقارن با فکر مادیگری در غرب بوده است. (رک: همان: ص 150) مقارن با پیدایش اخباریگری در شرق، عدهای در غرب پیدا شدند که فلسفه حسی را ابداع کردند و گفتند ما جز آنچه به چشم ببینیم یا به وسائل دیگر به وجود آن پی ببریم هیچ چیز دیگر حتی عقل را قبول نداریم و به این ترتیب طرفدار حس و مخالف عقل شدند.و این در همان زمانی بوده است که روابط بین ایران صفوی و دول اروپا به نحوقویبرقرار بود و اتفاقاً همزمان با این جریان در شرق هم نهضت ضد عقلی پیدا شدولی نه به آن صورت بلکه به عنوان طرفداری از اخبار. (رک: همان: ص 150)
اخباریین مظهر کامل جمودند. ایشان روایات صحیح و ضعیف را با همیکی میدانند و به این جمود هم قناعت نکردند بلکه تعصب شدیدی نسبتبه اخبار و روایتهادارند.(رک: همان: ص 146و150)
اما آنچه در اینجا مدنظرماست جریان خوارج است. که غالب روایاتی که در این بخش نقل میکنیم با این گروه مرتبط است. اولین جریان جمودآمیزی که در تاریخ اسلام ظهور کرد جریان فکری خوارج بود. خطر و مفسده خوارج بسبب جنگ و خونریزیها و کشت و کشتارها و از جمله به شهادت رساندن امام علی(ع) نبود، بلکه جمود فکری و خشکه مقدسی که داشتند بزرگترین خطر ایشان محسوب میشد.(همان: ص 115) این گروه مهمترین ممیزه انسانی یعنی عقل را بها نمیدادند. این درحالی بود که در روایات اسلامی عنصر عقل و تعقل اهمیت ویژهای داشت.
آنچه اسلام از یک مسلمان میخواهد اعتدال و طریق وسطی است و اتفاقاً بزرگترین شخصیت اسلام پس از پیامبر(ص) یعنی امام علی(ع) قربانی جریان خوارج و جمود فکری ایشان شد. بطوری که در جنگ صفین هنگامیکه سربازان معاویه قرآنها را بر نیزهها زدند و مدعی حکمیت قرآن شدند، چندین هزار نفر از یاران خشکه مقدس و بیفکر امام علی(ع) با شمشیرهای کشیده بالای سر ایشان ایستاده بودند که یا باید مالک برگردد یا ترا میکشیم. در این هنگام حضرت به مالک پیغام داد اگر میخواهی مرا زنده ببینی، برگرد. (مطهری، 1373، ج 1: ص 117)
خوارج تا سالها وجود داشتند آنها با تمام خلفا مخالف بودند . با عثمان خوب نبودند . میگفتند عثمان نیمه اول عمرش خوب بود، نیمه دومش منحرف شد. با علی(ع) خوبنبودند و معتقد بودند اوائل خوب بود اما هنگامی که تن به حکمیت دادنعوذ بالله کافر شد. با معاویه براستی دشمن بودند . معاویه را از علی بدتر میدانستند و اساساً با تمام خلفا دشمن بودند و با همه جنگیدند تا بالاخرهمنقرض شدند. (همان: ص 119)
امام علی(ع) از جمله افتخارات خود را درک خطر این جمود فکری و جریان انحرافی و مقابله با آن میدانند و میفرماید: این من بودم که خطر بزرگی را که از ناحیه این خشکه مقدسان متوجه شدهبود درک کردم؛ پیشانیهای پینه بسته جامههای زاهدانه، و زبانهای دائمالذکرشان نتوانست چشم بصیرت مرا کور کند. من بودم که دانستم اگر اینها پابگیرند چنان اسلام را به جمود، تقشر، تحجر و ظاهرگرایی خواهند کشاند که دیگر کمر اسلام راست نشود.(همان: ص 67)
امیرالمؤمنین(ع) معتقد بودند که خوارج سوء نیت ندارند، اما کج سلیقهاند، جمودفکری دارند. از این رو در نهج البلاغه ، در مقایسه میان خوارج و اصحاب معاویه حضرت فرموند بعد از من خوارج را نکشید ،اینها با اصحاب معاویه خیلی فرق دارند ، اینها دنبال حق هستند ولیاحمقند، اما آنها از اول دنبال باطلند و به آن هم رسیدند. (رک: سید رضی: خطبه 59/ رک: مطهری، 1373، ج 1: ص 119)
در یک کلام اگر بخواهیم بفهمیم جمود با دنیای اسلام چه کرده است باید بجای اینکه بپرسیم قرآن ناطق را چه کسی کشت ؟ و بعد پاسخ دهیم؛ البته عبدالرحمن بنملجم ، (بجای آن) بپرسیم؛ قرآن ناطق را چه چیز کشت؟ آنگاه در پاسخ باید بگوئیم جزم و جمود، خشک مغزی و خشکه مقدسی.به تعبیر دیگر اسلام مجروح جزم و جمود شد. (مطهری، 1373، ج 1: ص 122)
منـابع و مأخــذ
- قرآن کریم
-ابو محمدالحسنبن علیبنالحسینبن شعبهالحرانی، (1388)، تحفالعقول عن آلالرسول صلیالله علیه و آله، قم، حبلالمتین?.
- تاجدینی، فرهاد، (1366)، تحجر و جمود، تربیت، شماره نهم، سال دوم، تابستان.
- حسینی، سیدجواد، (1386)، تعــصّب، مبلغان، شماره 97.
- سید رضی، (1379)، نهج البلاغه، قاهره، قم ، فاطمهالزهرا(س).
-عارف، رضا، تعمیق باورهای دینی و اعتلای هویت اسلامی، طرح پژوهشی جهاددانشگاهی، کارفرما: سازمان تبلیغات اسلامی استان تهران، 1390.
- مطهری، مرتضی، (1373)، اسلام و مقتضیات زمان، تهران، صدرا، چ نهم ، ج 1.
- معادیخواه، عبدالمجید، (1372)، فرهنگ تفصیلی مفاهیم نهجالبلاغه، چ اول، تهران، نشر ذره، ج2.
- ملکیان، مصطفی، (1384)، معمای جاودانه معیار دینداری، روزنامه ایران، تیرماه.