اسلام؛ جهانیشدن یا جهانیسازی؟
گفتاری در باب جنگ نرم
رضا عارف
1392/04/01
بیان مسأله «اسلام؛ جهانیشدن یا جهانیسازی؟» مستلزم پرداختن به چند مقدمه زیر است؛
1. بیان مراد از جهانیشدن و جهانیسازی
2. تبیین تمایز میان دو مفهوم «جهانیشدن» و «جهانیسازی»
3. مدعای جهانیبودن و عالمگیری دین اسلام
4. تعارض و بعضاً تقابل ارزشها و معیارهای جهانیشدن با ارزشها و معیارهای اسلام
5. لزوم انتخاب میان نقش فعال یا منفعل در عرصه جهانی
در توضیح هر یک از مقدمات بالا می توان چنین گفت:
1. مراد از جهانیشدن و جهانیسازی؛ برای جهانیشدن دو معنای مهم میتوان احصاء کرد؛
1-1- در یک معنا جهانیشدن آن است که در یک فرایند امور جهان باید همه ارزشها و معیارهای محلی اعم از دینی، ملی و قومی نابود شوند و بجای آنها یک سلسله ارزشها و معیارها همه جهان را فراگیرد. مشابه ارزشهایی که در اعلامیه اخلاق جهانی یا در اعلامیه جهانی حقوق بشر به تصویب رسید. برمبنای این اعلامیه تمام مردم جهان باید به 53 ماده آن اعلامیه ملتزم باشد.
2-1- در معنای دیگر جهانیشدن عبارت است از این که ارزش و معیارهای یک جامعه صرفاً در اختصاص آن جامعه و کشور نماند. بلکه جهان باید به اقتصاد و سیاست جهانی تن بسپارند و به تدریج مرزها از بین برود. باید در پی تدوین یک اقتصاد جهانی بود که به نفع همه مردم جهان است و نه فقط به نفع مردم یک کشور خاص و به همین ترتیب، سیاست باید سیاستی باشد برای تدبیر کل جهان، یعنی سیاستهای ملی و اقتصادهای ملی باید به یک سیاست و اقتصاد بینالمللی تن دهند .
2. در پرداختن به «موضع اسلام در قبال فرایند جهانیشدن» به هر یک از معانی فوق که باشد لازم است به تمایز میان دو مفهوم «جهانیشدن» و «جهانیسازی» توجه شود. میان جهانیشدن و جهانیسازی تفاوت مهمی وجود دارد. مفهوم «جهانیشدن» تأثیرپذیری را نشانمیدهد و جهانیسازی تأثیرگذاری را. هر جا جهانیشدن صورت گیرد جهانیسازی نیز صورتگرفتهاست و هر جا جهانیسازی صورتگیرد جهانیشدن اتفاقافتادهاست. پس یک طرف این فرایند فعل است و فاعلیت، مدبریت و قاهریت و سوی دیگر آن انفعال، مفعولیت و تدبیرشدن. و مقهوریت.
3. اسلام دینی از حدوداً 1400سال پیش ادعای جهانیبودن و عالمگیری داشت لذا فرموده: « و ما ارسلناک الا کافه للناس...» یا اینکه در بسیاری از آیات خطاب کلام قرآن به مخاطبان خود با عبارت «یا ایها الناس»[1] و یا «یا بنی آدم»[2] است همچنین گاهی میفرماید: «یا معشر الجن و الانس...»[3] . افزون بر این آیات، آیات دیگری را میتوان بیان کرد که در آن قرآن غلبه بر تمام ادیان دیگر –یعنی ادیان سراسر جهان- را هدف خود معرفی میکند؛ «... لیظهره علی الدین کلّه...»[4] از تمام این آیات میتوان استنباط کرد که؛
اولاً اسلام ارزشها خاص خودش را دارد.
ثانیاً این ارزشها را برترینِ ارزشها میداند.
ثالثاً در صدد عالمگیرکردن آنها است.
رابعاً لازمه عالمگیرکردن ارزشها اسلامی غلبه یافتن آن ها بر ارزشهای سایر ادیان است.
4. چنین نیست که ارزشها و معیارهای جهانیشدن به معنای مصطلح آن با ارزشها و معیارهای اسلام کاملاً مطابق باشد بلکه در بسیاری از موارد جمع میان آنها ممکن نیست لذا فقط یکی از آنها باید غالب شود.
5. در فرایند جهانیشدن اگر ارزشها و معیارهای غیر اسلامی جهانیشود طبیعتاً در این میان ما به عنوان مسلمان نقش منفعل، مفعول، واکنشپذیر و مقهور را خواهیم داشت اما اگر ارزشهای اسلامی جهانی و فراگیر شد آنگاه ما نقش فاعل، کنشگر و قاهر را خواهیم داشت.
بر اساس مقدمات فوق این پرسش طرح میشود که؛
آیا ما به عنوان دینداران و به تبع ما اسلام به عنوان دین باید نقش کنشگر داشتهباشیم یا به کنشپذیربودن رضایت دهیم؟
اگر بخواهیم بجای جهانیشدن، ارزشهای دین اسلام را جهانیسازی کنیم مکانیزم این جهانیسازی چگونهاست؟
در مقابل دو پرسش فوق مدعا این است که؛
اولاً باید نقش فعال داشت نه منفعل. اسلام طبق آیه: وَلَن یَجْعَلَ اللّهُ لِلْکَافِرِینَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلاً[5] و آیات مشابه آن هرگز منفعلبودن، تحت سلطهغیر بودن و تسلیم در برابر ارزشها و معیارهای غیرالهی را نمیپذیرد.
ثانیاً در جهانیسازی اسلام مهمترین کار این است که بتوان در بعد عقاید؛ شک و یقینها را و در بُعد احساسات و عواطف و هیجانات؛ دوستیها و دشمنیها، عشقها و نفرتها، تولیها و تبرّیهای مخاطبان وحی[6] را راهبریکرد یعنی بتوان بگونهای برنامهریزی و عملکرد که به تدریج مردم:
· چیزهایی را باور داشتهباشند که دین، باور به آنها را خواستهاست.
· چیزهایی را مورد تردید و نفی قرار دهند که دین، تردید و نفی آنها را خواستهاست.
· چیزهایی را دوست بدارند که دین، حبّ آنها را خواستهاست.
· از چیزهایی تبرّی بجویند که دین تبرّی از آنها را مطالبهکردهاست.
هر چند این شک و یقینها و تبرّی و تولّیها ممکن است لزوماً به دین گرایی افراد منجر نشود آنچه مهم است این است که در فرایند جهانیسازیِ ارزشها و معیارهای اسلامی، باورها و حبّ و بغضهای مردم (الناس) را جهتدهی کنیم و این جهتدهی و راهبری در حقیقت راهبری ذهن ها و قلبها است. آن کس که باورها و حب و بغضهایش با آموزههای اسلامی مطابقت دارد طبعاً اعمال و رفتارهایش نیز با اسلام همخوانی پیدا میکند هر چند خود نداند و حتی خود را مسلمان نیز نخواند.
مجموع چهار مولفه بالا برای مخاطبان وحی یعنی عموم مردم جهان چیزی را به ارمغان خواهد آورد که امروزه از آن با عنوان «سبک زندگی» یاد میشود.
اصطلاح «سبک زندگی»[7] مجموعهای از طرز تلقیها، ارزشها، شیوههای رفتار، حالتها و سلیقهها در هر چیزی را در برمیگیرد.
راهبری عقاید، علایق و سلایق مردم مساوی است با راهبری سبک زندگی آنها و راهبری سبکزندگی آنها مساوی است با نفوذ در عمق جان و ذهن و ضمیر آنها. عالمگیرکردن اسلام همین است. اساساً مدیریت شک و یقین و حبّ و بغضها اساسیترین پایههای جنگها نرم است.
اگر امروزه در سراسر جهان بسیاری از مردم بدون اینکه خود بدانند به سبک غربی زندگی میکنند، تصور روزی که بسیاری از مردم در سراسر جهان به سبک اسلامی زندگیکنند به سبک اسلامی فکر کنند و علایق و سلایق اسلامی داشته باشند منطقاً محال نیست.
از آنجا که فرایند جهانیشدن یا جهانیسازی فرایندی است اجتنابناپذیر و هر فرد و جامعه مسلمان و هر دین و مکتب فکری ناگزیر است موضع خود را در قبال آن روشن نماید، و با توجه به این که جهانیسازی بنابر یک دیدگاه بخشی از پروسهای است که جنگ نرم خوانده میشود، لذا بر کسانی که داعیه جهانی بودن دینشان را دارند و د دین خود را «کافه للناس» می دانند لازم است در پی تبیین فرایند راهبری شک ها، یقینها، حبّ ها و بغضهای مخاطبان جهانی وحی باشند و این نکته را مدنظر قرار دهند که چگونگی فتح اذهان و قلبها و راهبری شک ها، یقینها، حبّ ها و بعضها از ضروریات جنگ نرم است. بنابر این:
اولاً باید به ایضاح بیش از پیشِ موضع دین در قبال جهانیشدن و جهانیسازی پرداخت.
ثانیاً چگونگی جهانیسازی ارزشها و معیارهای اسلامی بیان شود.
پی نوشت ها:
[1] . ر.ک: بقره, 21، نساء, 1، 174، فاطر, 15 .
[2] . ر.ک: اعراف, 26، 27، 28، 31، 35، یس, 60 .
[3] . سوره الرحمن/33.
[4] . ر.ک: توبه, 33، فتح, 28، صف, 9 .
[5] . نساء /141.
[6] . به تعبیر قرآن «الناس»
[7] . Life Style